مرا تهدید کردی بر نگردی
همیشه در پی جنگ و نبردی
تمام شعرهایم را شکستی
بیا ینگر ببین با من چه کردی
* * *
بیا بنگر ببین قلبم فسردی
بگو من را چرا با خود نبردی
به تو اخطار دادم اولین بار
ولی روی مرا با عشق بردی
* * *
مگر آنروز اشکم را ندیدی
صدای گریه هایم را شنیدی
به پایت سخت افتادم ولیکن
فقط خندیدی و از من رمیدی
* * *
نفهمیدی در این دوری چه دیدم
چقدر از زندگی سختی کشیدم
نفهمیدی که طعم طعنه و کین
برای عشقت از مردم چشیدم
* * *
شنیدم گشته ای تنهای غربت
شدی افسرده در دنیای حیرت
شنیدم سخت داری روزگاری
بدون من درون قلب وحشت
* * *
شنیدم سخت دلتنگی برایم
هم اینک نامه ای دادی بیایم
برایت من فرستادم پیامی
که دیگر تا ابد پیشت نیایم
* * *
به این پیغام من با دل بکن گوش
که عشقت گشته در قلبم فراموش
اگر هم بود روزی شعله ای عشق
تو کردی با دو دست خویش خاموش
MAHDIEH BIDRANGI ::: پنج شنبه 85/7/6::: ساعت 2:22 صبح
موضوعات یادداشت:
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 6
کل بازدید :23615
کل بازدید :23615
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
>>لوگوی وبلاگ من<<

>>لوگوی دوستان<<
>>قیمت روزانه ارز و طلا<<
>>آرشیو شده ها<<
>>جستجو در وبلاگ<<
جستجو:

>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<